رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

unforgettable moments

ثبت نام كلاس زبان

سلام عشقم ! ديروز از من اجازه گرفتي كه بري پارك . گفتم باشه برو ولي زود بيا . خلاصه بعد از نيم ساعت اومدي و گفتي :" عجب بچه هاي بيشعوري هستند ! " گفتم : مگه چي شده ؟ من روي دستگاه وزنه پا  نشسته بودم داشتم وزنه ميزدم ، دو تا پسره اومدن  من رو هل دادن   گفتن از اينجا بلند شو !!! تو چكار كردي ؟ بلند شدي ؟ نه من محكم نشستم سر جام . بهشون گفتم به شما چه ربطي داره ؟ مامان برات بميره ... اميدوارم هميشه بتوني از حقت دفاع كني .... امروز هم خودت رفتي و كلاس زبان ثبت نام كردي .... كارت بانكم رو دادم بهت و الان ‌sms اش اومد كه نشون ميده ثبت نام رو با موفقيت انجام دادي...
14 مرداد 1395

اولين روز تنهايي !!

سلام عشق من ! از امروز ديگه مدرسه تعطيل شد و براي اولين بار از صبح توي خونه تنها موندي ! خودت اينطور خواستي . تا ساعت 1:30 بايد تنها بموني . چند بار از صبح بهت زنگ زدم و خدا رو شكر كه پسر خوبي هستي و شيطوني نكردي . دوستت دارم . ...
25 اسفند 1394

اولين دندون دائمي !

سلام عشق من ! امروز از مدرسه زنگ زدن و گفتن كه رهام دندونش خيلي درد ميكنه ! اگه مي شه بياين دنبالش ! خلاصه من كه سر كار بودم به مامان زنگ زدم و اومد دنبالت . بعدش ساعت 12:30 بود كه مامان زنگ زد و گفت كه دندونت افتاد . دندون پايين . بعدا عكسش رو ميگيرم برات ميزارم . دندون دائمي يه كوچولو اون زير در اومده . مامان براي جون بي دندونت بميره .... ...
7 آذر 1394

اولين روز مدرسه ....

سلام عشق من ! امروز اولين روز مدرسه بود !  الان دو روز كه تب داري ديشب خيلي سردت شده بود و ميلرزيدي بعد نزديك صبح جونت خيلي داغ شد ... صبح زود خودت بيدار شدي البته بخاطر تب شديد و بيحال بودي ... بهت پروفن كه دادم ديگه يه كم سرحال اومدي و توي مدرسه هم تا ساعت 10:30  مونديم و بعدش با سرويس تو اومديم خونه . فردا براي اولين بار سوار سرويس ميشي . البته شايد من باهات بيام .... ...
31 شهريور 1394

آزمون استاني UCMAS

سلام عشق من جمعه 22 خرداد توي آزمون استاني  UCMAS  شركت كردي . اولين باري بود كه يه همچين آزموني رو تجربه ميكردي توي اون جمع . فكر كنم تجربه خوبي بود . هرچند كه مطمئن بودم امتحان رو خوب نميدي ولي براي اينكه اعتماد به نفست بالا بره  گفتم شركت كني . يه چند تا عكس هم از اون روز گرفتم واسه يادگاري .   اين هم نيمكتي كه روش نشسته بودي و امتحان دادي: ...
24 خرداد 1394

اولين نامه ...

سلام عشق من ! رهام جون  05/11/93  ماني ني زودتر اومد دنبالت و وقتي اومدم خونه ديدم يه پاكت كوچيك كه از مدرسه اورده بودي و توش نامه مدرسه بود جلوي در هست . بازش كردم ديدم توي دو تا تيكه كاغذ برام نامه نوشتي ! البته نوشتن كه نه ! ولي خب خيلي خيلي دوستشون دارم و به نظرم قشنگترين نامه اي هست كه تا حالا از كسي گرفتم ! اون سه تا قلب و خط خطي هاي زيرش خيلي قشنگ هستن . نميدونم چي بگم ....     ...
9 بهمن 1393

اولين جلسه كلاس شطرنج

سلام عشق من !‌ ديروز اولين جلسه كلاس شطرنج  تو بود . ساعت 07:30  غروب تا  ساعت 9 شب !‌ وقتي اومدم دنبالت ، استادت گفت كه خيلي خوب بودي و پر انرژي ! بدون استراحت يكسره ياد گرفتي ! خب ايكاش از تابستون مي بردمت . خب اميدوارم كه خوشت بياد و ادامه بدي .... ...
15 دی 1393

اولين تجربه با همكلاسي ها !

سلام عشق من ! امروز ، از طرف مدرسه شما رو بردن براي ديدن يك نمايش عروسكي . اولين باري بود كه با همكلاسي هات رفتي جايي . سوار  ميني بوس كه شدي برام دست تكون دادي و من هم باهات خداحافظي كردم . اومدم دنبالت بهم گفتي : داشتم باهات باي باي ميكردم ، گريه ام گرفت !‌  راستش رو بخواي من هم گريه ام گرفته بود .... الهي من براي دلت بميرم . اين هم عكس تو موقع رفتن ! ...
6 دی 1393