سلام پسر گلم چند روز دیگه ، بیشتر به تولدت نمونده ... داره بارون میباره . خدا کنه هوا همین طوری خنک باشه ... دیروز رفتم برات یه عالمه بادکنک خوشکل سفارش دادم . اما از شانس بد هر جا رو میگردم بادکنک ( bob sponge ) باب اسفنجی ، پیدا نمیشه ... از دیروز دیگه تصمیم گرفتم هیچی نخورم تا تولد ! اگه یه ذره چاق بشم دیگه لباسم اندازم نمیشه ! خدا کنه تو از دیدن بادکنکها و کیک تولدت خوشحال بشی . دوست دارم خیلی . دیروز اصلا ندیدمت . بهتر بگم تو من رو ندیدی . ساعت 10:30 اومدم . تو خواب بودی . تا امروز ظهر که میام خونه مانی نی ، حسابی بغلت کنم . دلم برات تنگ شده !! به قول خودت که اون روز جمعه به من گفتی :...