دوستت دارم ...
سلام عشق من !
ديشب داشتم برات املاء ميگفتم ، بعدش كه املاء تموم شد تو بهم كفتي چشمات رو ببند و اين رو برام نوشتي :
چون ميدوني كه من از عزيز خوشم نمياد جمله دوم رو هم نوشتي !
رهام جون خيلي دوستت دارم . موقع خواب هم زدي زير گريه . گفتي مامان دوست ندارم تو بميري !
نميدونم چرا اين فكر توي سرت هست ؟! اين چندمين بار كه اين رو بهم ميگي ...
شايد من خودم باعث اين موضوع باشم . شايد هم كارتون هايي كه ميبيني !!!
بهر حال من دوست ندارم كه تو غصه بخوري . چه من باشم ، چه نباشم ... سعي كن هميشه
شاد باشي ...
اين هم اولين باري كه اين جمله رو برام نوشتي :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی