دومين دندون ...
سلام عشق من !
امروز تو خونه عزيز بودي و امير زنگ زد و گفت كه : من خواب بودم دندون رهام داشت پرتقال ميخورد
افتاد . ... گفتم خب .... مادرم دندون رو انداخت روي سقف ! چون ميگه بد شگون !!!!
من ديوانه شدم . ديگه حاليم نبود و سر كار بودم هرچي توي دهنم بود به امير و مادرش گفتم !
زنيكه احمق ديوانه ! اگه قرار به بد شگوني باشه بايد خودش رو پرت ميكرد روي سقف !
با وجود اينكه ميدونست من اولين دندونت رو كه افتاد نگه داشتم ولي از بدجنسي اينكار رو كرد
ازش متنفرم .... در دنيا از هيچكس به اين اندازه متنفر نيستم !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی