رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

unforgettable moments

فرشته دندون

1394/11/2 9:40
نویسنده : mahtala
564 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من !

 جمعه ، نهار خونه مامان اينها بوديم . دندون جلو بالا سمت چپ ديگه خيلي لق شده بود

خلاصه بعد از نهار درحالي كه داشتي با من كشتي ميگرفتي ، ديدم دندونت خون اومد ...

باباجوني بهت گفت ببينم دندونت چي شده ؟! و در يك حركت دندون رو كند !

خيلي خون اومد و بالاخره سومين دندونت هم افتاد ....

همون شب كه يادمون رفت ولي شنبه شب دندونت رو گذاشتيم زير بالشتت و صبح وقتي از خواب

بيدار شدي ديدي كه يه شمشير كه توش چراغ داره و روشن ميشه زير بالشتت هست .

خيلي خوشحال شدي و همش ميگفتي : " مامان آخه فرشته دندون چطوري اينكار رو كرد ؟ "

بعد چند دقيقه بعد گفتي :" مامان ، تو اين شمشير رو خريدي ؟ "   گفتم نه !!!

خلاصه تا اينكه 2 روز  بعد از چند بار كه از من پرسيدي ديگه راستش رو بهت گفتم كه

من اين شمشير رو خريدم . تو با ناراحتي و صداي بلند گفتي :

- يعني هيچ فرشته دندوني وجود نداره ؟!!!  تو به من دروغ گفتي ؟

حالا بيا و درستش كن !  { عزيزم ، مادر ها  همون فرشته هستن }

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مسی
17 بهمن 94 23:37
مه طلا مگه باید دنون و نگه داشت؟!! باید اینکار و کرد؟؟؟ من اصلاً نمی دونستم!! ببین من هردفعه کلی چیز ازت یاد میگیرما!! ممنون مادر نمونه نه عزيزم . بايدي در كار نيست . من نگه ميدارم !!