رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه سن داره

unforgettable moments

دوستت دارم ها ،‌ آه ،‌چه كوتاهند ...

1393/5/4 12:25
نویسنده : mahtala
464 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من !‌

ديروز  غروب رفتيم  كاسپين ( دريا ) . تو رفتي كه يه كم پاهات رو به آب بزني ولي خب ديگه

يك دفعه پريدي توي آب و ديگه كلا خيس شدي . خيلي خوشت اومد . اگه بشه جمعه ديگه زودتر

ميريم  تا بتوني حسابي آب بازي كني با مامان اينهاي امير رفته بوديم . تو كه از اب اومدي بيرون

خيلي سردت شده بود و خلاصه لباست رو پوشوندم ولي پاهات شني بود و تو هم خيلي وسواس

داري و هي نق ميزدي . يه كم اعصابم رو خراب كردي . امير هم كه كلا اعصابش خراب بود از كاسپين

خوشش نمياد . خلاصه كلام ميخوام بگم كه امير خيلي غرغر زد و  مادرش هم ناراحت شد . دلم براش

سوخت ! و براي خودم كه احتمالا چند سال آينده همين وضعيت براي من هم پيش مياد و روزي

ميرسه كه اين دوستت دارم ها يي كه به من ميگي از يادت ميره ... البته امير خيلي مادرش رو دوست

داره اينطوريه ... !  اين هم تقديم به تو كه هميشه عشقم ميموني ...

 

دوستم داشته باش، بادها دلتنگ اند

دستها بيهوده، چشمها بيرنگ اند

دوستم داشته باش، شهرها مي‌لرزند

برگها مي‌سوزند، يادها مي‌گندند

 

باز شو تا پرواز، سبز باش از آواز

آشتي كن با رنگ، عشق بازي با ساز

دوستم داشته باش، عطرها در راهند

دوستت دارم ها، آه، چه كوتاهند

 

دوستت خواهم داشت، بيشتر از باران

گرمتر از لبخند، داغ چون تابستان

دوستت خواهم داشت، شادتر خواهم شد

ناب تر، روشن تر، بارور خواهم شد

 

دوستم داشته باش، برگ را باور كن

آفتابي تر شو، باغ را از بر كن

دوستم داشته باش، عطرها در راهند

دوستت دارم ها، آه، چه كوتاهند

 

خواب ديدم در خواب، آب، آبي تر بود

روز، پر سوز نبود، زخم شرم‌آور بود

خواب ديدم در تو، رود از تب مي‌سوخت

نور گيسو مي‌بافت، باغچه گل مي‌دوخت

 

دوستم داشته باش، عطرها در راهند

دوستت دارم ها، آه، چه كوتاهند ...

پسندها (1)

نظرات (0)