رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

unforgettable moments

منتظر...

1393/5/6 10:52
نویسنده : mahtala
317 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من

الان مامان زنگ زد و گوشي رو داد به تو ... بهم گفتي مامان برات گل كندم ! مامان گفت رفتي يه

عالمه گل برام چيدي و نشستي دم در تا من بيام !‌ الهي برات بميرم .

چند روز هست كه خيلي لجباز شدي و تا يه اسباب بازي ميبيني همش گريه ميكني و اون رو ميخواي

بعدش هم هرچي از كلاس زبان ميپرسم كه چي ياد گرفتي ، ميگي هيچي و اصلا درس هات رو نميخوني

يه مدل لباس رو ميپوشي ( شلوار بلند ) شلوارك هات رو نميپوشي و همش گريه ميكني ...

من هم ديگه تصميم گرفتم يه مدت سخت گيري كنم و به گريه ها و بهانه گيري هاي تو اهميت ندم !

براي خودم هم سخت ولي فكر كنم لازم هست ، البته اگه ديگران بزارن !

ديشب رفتيم بيرون باز اسباب بازي ديدي و لج گرفتي ! ولي من برات نخريدم . گفتم فقط روز تولدت

اسباب بازي ميخريم . همش بهم ميگفتي مامان فردا برام تولد بگير ! ‌

ديشب تا گفتم كمرم درد ميكنه اومدي برام ماليدي ! بعدش رفتي برام آب آوردي .

بايد طاقت بيارم و كوتاه نيام وگرنه در اينده غير قابل كنترل ميشي ! من رو ببخش ولي اين فقط براي

آينده تو هست ، چيزي كه تو ، الان ازش سر در نمياري !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)