مامان من ناراحتم !
سلام عشق مامان
امروز اولین روز کار سال 92 . ماشین خاله فرنوش روز آخر سال ترکید و من اعصابم خورد شد . این سه
روز هر شب خواب ماشین و تسمه تایم و سوپاپ می دیدم . بعدش روز 30 اسفند یعنی صبح به اصطلاح
عید هم کمر امیر گرفت و کلا این سه روز رو خونه نشین بودیم .
فقط خوبیش این بود که من و تو با هم بودیم و تو هر روز صبح که بلند میشدی
و من و امیر رو توی خونه میدیدی ، من خودم میفهمیدم که چقدر خوشحالی !
دیشب که بهت گفتم باید از فردا برم سر کار ، بهم گفتی : من خیلی ناراحتم !
گفتم چرا ؟ . " تو میری سر کار . دیگه نرو ! ... مامان من دلت برام تنگ میشه !
الهی برای اون دلت بمیرم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی