رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

unforgettable moments

تب و سرفه ...

1392/10/12 12:20
نویسنده : mahtala
256 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من

امروز يه روز تعطيل هست . ولي من سر كار هستم . ماني ني هم خونه ما هست و تو هم خونه موندي

چند روز هست كه سرما خوردي و از ديشب هم تب كردي . بهت پروفن دادم و انتي بيوتيك هم

سفكسيم داري ميخوري . ديشب همش من رو بوس ميكردي و ميگفتي دوست دارم . بعد بغض ميكردي

ميگفتي دلم برات تنگ ميشه ! بعد توي خواب منو بغل ميكني و ميگي عاشقتم ! الهي براي جون داغت

بميرم ... . منم دلم خيلي برات تنگ ميشه . ايكاش يه مامان با عرضه داشتي كه يه جاي خوب كار ميكرد

تا حداقل روزهاي تعطيل ميتونستم پيشت بمونم ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مسی
12 دی 92 16:04
مه طلا کارت و مگه عوض نکردی؟ به خدا اشتباه کردیم درس خوندیم می رفتیم آرایشگر می شدیم یا سالن اپیلاسیون می زدیم وضعمون بهتر بود!!! تازه ماها جز خوشبخت ها هستیم که کار گیریمون اومده!!! دلم ریش میشه این پستات و می خونم. كارم رو عوض نكردم . محل كارم رو عوض كردم . از يه نمايندگي رفتم به يه نمايندگي ديگه . همه مثل هم هستن و تو راست ميگي من هم هميشه به تفاوت كارم و ارايشگري فكر ميكنم ما روزي 9 ساعت كار ميكنيم 16000 تومان اونها يه ابرو بر ميدارن (كمترين جا ) 10000 تومان ....
مسی
24 دی 92 0:43
کاش می شد یه حرکتی میزدیم به خدا!!