برف
سلام عشق من
از ديروز بالاخره رشت هم برف اومد . بيشتر از اينكه تو ذوق داشته باشي من ذوق ميكردم و مثل بچه ها
هي پنجره رو نگاه ميكردم كه بند اومده يا نه ؟!! صبح كه از خواب بلند شدي ( ساعت 11:30 ) بهت گفتم
ميدوني چي اومده ؟ تو فكر كردي كسي اومده . با تعجب گفتي چي ؟ گفتم برف ! با يه لبخند كه انگار حرف
من رو باور نكرده بودي رفتي پشت پنجره و بعدش تند پريدي تو رخت خواب پيش من ...
آخ الان هم داره تند ميباره . من سر كار هستم . اي كاش الان پيش تو بودم و بغلت ميكردم ... دلم برات
تنگ شد ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی