عصبانی و ناراحت
سلام . وای مامان جون داشتم دیوونه میشدم . یعنی شدم !!! این سایت لعنتی باز نمیشد . فکر کردم همه چیز پاک شده . اعصابم خراب شد !! البته تمام نوشته های دیروزم پاک شد ! و الآن خیلی ناراحتم .
بگذریم خدا رو شکر که درست شد . امروز تو اصلا گریه نکردی و فقط یه کم غر زدی و رفتی تو ....( مهد کودک رو میگم ) دیشب اصلا خوب نخوابیدی و همش بلند میشدی .
فکر کنم که دیگه روزهامون داره تکراری میشه . باید یه کاری بکنم تا از این حالت در بیاد . میخوام الان به خاله مژگان ( مامان آروین ) و خاله سمیه زنگ بزنم و برای فردا بگم بیان خونه ما با هم تولد بگیریم !!!
این دیگه آخرش ِ. خوب شد که متن رو توی word ذخیره کردم ! چون الان که سایت درست شد اینترنت شرکت قطع شد !!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی