خورشید
خورشید داشت غروب میکرد
یه گوله نارنجی که ته آسمون آروم آروم پایین میرفت
پشت ساختمون های بلند
رهام جونم تو یه دفعه پرسیدی :" خورشید از چی میترسه ؟ "
تا حالا به این فکر نکرده بودم که خورشید از چیزی میترسه . گفتم " از هیچی نمیترسه مامان جون "
تو گفتی :" از چی میترسه داره قایم میشه ؟ "
موندم ، گفتم " خورشید از شب میترسه ! "
گفتی " از شب ؟ "
هنوز دارم به این مسئله فکر میکنم ....
راستی خورشید از چی میترسه ؟ ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی