رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

unforgettable moments

خورشید

1391/3/15 9:24
نویسنده : mahtala
503 بازدید
اشتراک گذاری

خورشید داشت غروب میکرد

یه گوله نارنجی که ته آسمون آروم آروم پایین میرفت

پشت ساختمون های بلند

رهام جونم تو یه دفعه پرسیدی :" خورشید از چی میترسه ؟ "

تا حالا به این فکر نکرده بودم که خورشید از چیزی میترسه . گفتم " از هیچی نمیترسه مامان جون "

تو گفتی :" از چی میترسه داره قایم میشه ؟ "

موندم ، گفتم " خورشید از شب میترسه ! "

گفتی " از شب ؟ "

هنوز دارم به این مسئله فکر میکنم ....

راستی خورشید از چی میترسه ؟ ...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

SOMEIRA
15 خرداد 91 17:36
خورشید از این میترسه که اگه همیشه بتابه هیچ کس قدرشو نمیدونه....


تو هم شاعر بودی و ما نمیدونستیم! احسنت !!!
مریم مامان درسا
15 خرداد 91 20:45
دارم فکر میکنم ببینم از چی میترسه اگه به نتیجه رسیدم ، خبرت میکنم
مامان رومینا
16 خرداد 91 13:04
مریم مامان درسا
19 خرداد 91 15:15
امروز داشتم فکر میکردم تا تولد روهام چیزی نمونده ، چی کار میخوای بکنی؟ تولد میگیری؟




مامان رومینا
24 خرداد 91 12:04
چرا آپ نمیکنی مامانش؟؟/
مریم مامان درسا
29 خرداد 91 3:15
خصوصی داری عزیزم بازم که رفتی و نیستی؟ رهام با مهد کودک چی کار میکنه؟
مسی
30 خرداد 91 8:59
واییییییییییییی
به روز کن دیگه!
تنبللللللللللللللللللل


باشه باشه حرص نخور...