خسته ام
رهام جون دیگه واقعا خسته شدم
دیگه نمیدونم باید چکار کنم ، تو همش گریه میکنی . برای هر چیز کوچیکی گریه میکنی .
لباس فرم مهد کودک دیروز آماده شد . قیامت کردی که این رو نمیپوشم . دیشب به حدی گریه
کردی که ، حالت بهم خورد و بالا آوردی ، به خدا دیگه نمیدونم چکار کنم . این لباس لعنتی سوپرمن
هم که برای ما شده درد سر . امیر هم که اصلا هیچی حالیش نمیشه . فقط بیشتر عصبانی میشه
و به جای اینکه به فکر چاره باشه ، همش بد و بیراه میگه . خلاصه دیشب اوضاع خیلی بدی بود
و من فقط گریه کردم . الهی برات بمیرم . در حالی که خودت داشتی گریه میکردی منو دلداری
میدادی ، بهم میگفتی : " گریه نکن "
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی