مهد كودك ( خانه گلها )
سلام عشق من
ديروز اولين روزي بود كه رفتي مهد كودك . روز اول خيلي خوب بود . صبحانه خوردي و خوشحال و خندون
با هم رفتيم مهد . صبح بهت كره و عسل دادم . صبح برات سيب زميني پخته با تخم مرغ درست كردم با
آبليمو كه خيلي دوست داري براي ميان وعده ... خلاصه همه چيز خوب بود . و من با خيال راحت اومدم
سر كار . اما امروز كه روز دوم بود نه ! صبح به زور بلند شدي . { بذار يه كم بخوابم } خيلي اعصابم بهم
ريخت ... بعدش نميدونم چرا ولي گفتي سردم ! صبحانه هم هيچي نخوردي ... برات از اون نون و پنير هاي
لوله اي كه دوست داري درست كردم . كره عسل و شير هم دادم ببري توي مهد بخوري . توي راه
هم بغلت كردم . اما انگار يه بغضي گلوت رو گرفته بود . الهي برات بميرم . بخاطر من گريه نكردي .
بهر حال رفتي و اميدوارم كه حالت خوب باشه ... نيم ساعت ديگه زنگ ميزنم حالت رو ميپرسم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی