دريا
سلام عشق من !
بالاخره ما تونستيم جمعه بريم دريا . البته با اون امير بداخلاق ! من دوربين و گوشيم رو جا گذاشتم و نتونستم
هيچ عكسي بگيرم . خيلي حيف شد . تو خيلي ذوق داشتي و كلي با هم رفتيم اون ته دريا و بازي كرديم .
بعدش دوستم مژگان هم اونجا بود و خيلي خوب شد كه تونستي با آروين بازي كني ...
يه قلعه شني خوشگل هم برات درست كردم ولي خب حيف كه دوربين نداشتم ... اگه بشه ميخوايم اين جمعه
هم بريم البته بدون امير !
ديروز غروب اومدم خونه ديدم روي ميز آينه يه تيكه مو بريده شده ريخته . اولش متوجه نشدم ولي فكر كردم ديدم
موي خاله ها نيست چون رنگ نشده بود! بعدش ديدم واي... توي كشو روي لباسها هم پر مو هست ...
صدات كردم گفتم رهام اين چيه ؟ البته با صداي بلند ... زدي زير گريه ! ببخشيد مامان ... .
من اصلا قصد نداشتم دعوات كنم . بغلت كردم و چون يه عالمه واكس مو هم به كله ات زده بودي بردمت حموم !