رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

unforgettable moments

4:30 صبح !

1390/8/2 13:15
نویسنده : mahtala
336 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشکل مامان . الآن چند وقت که خوابت بهم خورده و شبها دیر میخوابی . پریشب ساعت 3 خوابیدی . من که دیگه حدود ساعت 2 خیلی خوابم میومد امیر بیدار شد و اومد تورو برد و نمیدونم چه ساعتی بود که تورو خوابوند و آورد پیش من . اما دیشب . من تصمیم گرفتم که باهات بیدار بمونم ببینم تو کی خودت میخوابی ؟ خلاصه ساعت 2 ... 3 ... 4 بود که دیگه مثل اینکه من خوابم برده بود { چرتم گرفته بود } که با صدای تو پریدم  : " مامان میسوزه .. "  چشمم رو باز کردم  دیدم وای تو رفتی رژ لب رو برداشتی و تمام صورتت رو با دستهات رو مالیدی ..... همین موقع برق رفت !! و تو ترسیدی و گفتی  " بریم بخوابیم "  با گریه ... من هم توی اون تاریکی صورتت رو با پنبه و شیر پاککن پاک کردم و برق هم اومد و خلاصه ساعت 4:30 بود که دیگه روی پام خوابیدی ...

شیطون بلا:  cd فیلم به قول خودت " آپتیموس بزار " که تموم شد خودت cd رو در آوردی و " آوا شیره " همون شیر شاه  رو گذاشتی و تماشا کردی ...   راستی دیشب که از حموم در اومدی لباس نو  رو که برات خریده بودم رو پوشوندم و ازت عکس گرفتم :

لباس نو

این هم یه عکس از همستر { آقا موشه } :

همستر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله نوش
2 آبان 90 23:25
عسل پسر واسه جون خوشگلت بمیرم چه خوشتیپ شدی
هستي
11 آبان 90 17:49
سلام جمعه ساعت 20 منتظر حظورتون در وب عصر ململي هستيم http://www.asr-havadare-no.blogfa.com/ به وب خودمم بياين ونظرتونو و درمورد ململ بگيد http://m0bina-malmal.niniweblog.com/