بابانوئل
سلام پسر خوشکل مامان ...
بعد از مدتها من وقت کردم یه چیزی بنویسم . عکسهای اون سری که رفتیم پیش خاله فرنوش رو
دیگه جا ندارم توی سیستم بریزم . فقط همین یکی رو کپی کردم . قراره فرنوش برات یه آلبوم
درست کنه . این هم عکس تو : البته دیگه از کریسمس گذشته ولی خب هنوز زمستون :
یه وقت فکر نکنی که خیلی بچه خوش اخلاق و خوبی بودی ها . این خنده رو نگاه نکن . من با هر فلش دوربین یک متر خودم رو پرتاب میکردم و به در و دیوار میزدم تا تو یه کم بخندی . این قدر خودم رو زمین زدم که کمردرد گرفتم . از بس شیطونی که مجبور شدیم تورو اون بالا بنشونیم که دیگه فرار نکنی . " بچه جون "
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی