اسباب بازی های رهام
سلام عزیزم
داشتم مینوشتم که برق رفت . دوباره از اول :
امروز میخوام راجع به اسباب بازی های تو بنویسم :
به کندن پای عروسک ها علاقه زیادی داری :
این پنجمین باری که برق میره ...
داشتم مینوشتم بعد از مدتها که دوباره برق رفت
اعصابم دیگه خورد شد . خب داشتم میگفتم این هم عکس دایناسورهات که یه زمانی خیلی
دوستشون داشتی :
بعدش دیگه هی گفتی یه دایناسور گنده بخر تا اینکه بالاخره این رو برات خریدم :
این تراکتورها رو هم خیلی دوست داری که اکثر شبها باید اونها رو با خودت توی رخت خواب
ببری . اینها رو فرنوش برات خریده :
این سه تا ماشین رو هم خاله سمیه برات خرید. که رنگشون با گرما و سرما عوض میشه وقتی
اون ماشین سفیده صورتی شد ، فکر کردم که تو رنگش کردی ... منظور از ماشین سفید همونی
که الان به قرمز میزنه :
این هم اولین عروسک زندگیت که هنوز توی شیکم من بودی برات خریدم . اسمش هم
الاغ جغجغه ای هست ...
این بود داستان اسباب بازی های تو . البته خیلی های دیگه هم بودن که جا داره ازشون تشکر کنم
مثل { وودی و باز از کارتون toy story } و { batman } و { آقا غوله } و...